علیرضا آسانلو متولد 1353، تهران.

وی همانند دیگر هنرمندان از کودکی پی به استعداد خویش در زمینه ی هنر به خصوص نقاشی و مجسمه سازی برد و در پی رشد و تعالی خود در هنر هر آنجا که می توانست بیاموزد حضور داشت.

علاقه ی وی به هنر در حوزه ی فیگوراتیو، باعث شد تا بیش از ده سال به آموزش آکادمیک هنر در این زمینه، نزد استادان بنام بپردازد و آثار شاخصی پدید آورد. در حیطه ی نقاشی و طراحی و مجسمه، بیش از ده نمایشگاه انفرادی وجمعی داشته که هیچکدام برای فروش ارائه نشده است و تاکید هنرمند بر مضامین ارزشی یعنی زندگی به عنوان اصلی ترین موضوع و انسان، عالی ترین پرسوناژ برای پرداختن بوده است و ثمره ی این تلاش، سه نمایشگاه انفرادی طراحی و نقاشی بوده است. در حوزه ی مجسمه سازی، شاخص ترین آثار وی، ساخت مجسمه های فیگوراتیو مفهومی با بیانی منحصر به فرد ارائه شده است و همچنین از دیگر فعالیت های وی در این زمینه ساخت سردیس هایی از بزرگان فرهنگ و هنر سرزمینمان می باشد. مجسمه های برنزی که در اماکن فرهنگی و هنری و دانشگاهی نصب می باشد، از جمله فعالیت وی در این حوزه است.

آسانلو در سال 1368 در کلاس‌های نقاشی جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران شرکت و نزد استادانی از قبیل مرتضی کاتوزیان، عربعلی شروه و شهاب موسوی‌زاده آموزش دید. او در سال ۱۳۹۵ در اولین سمپوزیوم بین‌المللی نقاشی پاریس از طرف یونسکو دعوت شد و در حضور هنرمندان مدعو در آن‌جا، مسترکلاس برگزار کرد. او همچنین از هنرمندان فعال در عرصه‌ی تجسمی ایران است و در تیرماه سال 1398 در یک ورکشاپ نقاشی، به صورت زنده از چهره‌ی مفاخر ایران نقاشی کرد، که لوریس چکناوریان یکی از مدل‌های زنده در این رویداد بود. او بنیان‌گذار و مدیر مؤسسه و گالری «خانه‌ی آفتاب» است و در چندین نمایشگاه انفرادی و گروهی شرکت داشته است.

همان‌طور که گفته شد اسانلو، شاگرد کاتوزیان بوده است و درک عمیقی از نقاشی رئالیستی دارد؛ با دیدن آثار و روند تغییرات در شیوه و تفکرات اسانلو می توان دریافت که او از سبک رئالیسم اجتماعی آغاز و به مرور به سورئالیسم و اکسپرسیونیسم رسیده و به سمت انتزاع می‌رود.

او این کار را با محوشدگی و ابهام، بیشتر در فیگورها و پرتره‌ها انجام می‌دهد. سبک این کارها اکسپرسیونیستی است و هنرمند آن را از طریق تاش‌های  جسمیت دار و پرقدرت قلم و لایه های بسیار و گاهی از طریق ضربه‌های انگشتی اعمال می‌کند. این قدرتمندی در اجرا نشان دهنده‌ی قدرت نقاش در طراحی است؛  نقاشی ها،مجسمه ها و طراحی های این هنرمند ازیک اتمسفر فکری پرده بر می دارند و به نمایش درآوردن حالات روحی و مشکلات انسانی در فضایی واقع‌گرایانه ، خصیصه اصلی هنر علیرضا آسانلو بوده و هنرمند توانسته لحظه ای ازهست و نیست آدمی را با قلم خود در میان انبوهی ازاندوه، تنهایی، درد، رنج، سکوتی که در آن فقط رنگ ها هستند که فریاد می زنند.و حتی سکون پرتره در مقابل اوج هیجان ضربات قلم را به مخاطب القا کند.  به همین دلیل است که در آثار او مرز بین نقاشی و طراحی کم‌رنگ شده است.

انسان در مرکزیت آثار آسانلو قرار دارد. این مرکزیت هم در فرم و هم در محتوا قابل مشاهده است. او در نقاشی‌هایش به موضوعات اجتماعی  و زندگی انسان معاصر می‌پردازد و عقیده دارد جهان در حال عبور و تبدیل شدن به فضای کاملا متفاوت نسبت به آنچه ما میشناسیم است، و به این دلیل نقاشیها و مجسمه های اسانلو نیز این احساس را تداعی می کنند که در حال شدن هستند نه درحال بودن.

بیانگری رنگ دراکثر آثار خلق‌شده توسط آسانلو قابل‌مشاهده است. او از رنگ به عنوان عنصری برای نشان‌دادن هیجانات درونی فیگور داخل تابلو استفاده می‌کند. همچنین پس‌زمینه‌های غالباً تیره‌ این آثار، به نوعی اجرا شده‌اند که توجه بیننده را کاملاً به فیگور یا پرتره جذب می‌کنند. نوع و جهت نگاهِ چهره‌ها نیز بر این مرکزیت تأکید می‌کند.

در آثار وی جزئیات پرتره و فیگور اهمیت فراوانی دارند. جزئیات، زیر انبوهی از لکه‌های درخشان رنگ پنهان‌شده‌اند تا کلیت فیگور، پیام‌رسان فحوای انسانی اثر باشد و به‌جای تأکید بر جزئیات زیباشناختی اندام، چارچوب معنایی اثر خود را به بیننده بشناساند این مورد را می‌توان هم در نقاشی های رنگ و روغن او و هم در مجسمه‌هایی که از پرتره‌های مشاهیر خلق کرده است مشاهده کرد.

صادق هدایت در آستانه ۱۲۰ سالگی به روایت علیرضا آسانلو/ نمی‌توان هنرمند بود و هدایت را ندید:

علیرضا آسانلو با رویکردی زیبایی شناختی، در مرزی معاصر میان رئالیسم و انتزاع و اصالت بخشی به عنصر تخیل بیننده، المان‌هایی از فیگورهای هدایت را در لایه‌هایی متعدد از رنگ بازتاب داده است.

(دیدار به قیامت) عنوان این مجموعه از جملات معروف صادق هدایت است . جناب صادق هدایت که در ۴۸ سالگی بسیار تراژیک و غم‌انگیز زندگی را به درود گفت؛ اما ده نقاشی این مجموعه شما را به دیداری مفهومی و معناگرا رهنمون می‌کند، نقاش که هم سن و سال جناب سوژه است و سردیس‌هایی می‌سازد که با سوژه مو نمی‌زند در عالم نقاشی، سوژه را آگاهانه در لایه لایه رنگ فرو برده، گاهی با قلم مو، گاه با کاردک، گاهی با انگشت روی بوم کشیده شده و پیداست در پس احساسات جاری در سرانگشتان چهره محو شده و هر مخاطب به صادق هدایتی که خود خوانده و خود می‌شناسد هدایت می‌شود.

 

آسانلو درباره چرایی پرداختن به صادق هدایت گفت: «بعضی پرسوناژها حذف شدنی نیستند، حتی اگر درد باشند و یا درمان، حتما هدایت در تاریخ هنر معاصر ایران جریان ساز است… هدایت برای من یک اتمسفر است، فضایی که با عینک صادق می‌توان دید حیرت‌انگیز است و تکان دهنده، حقایق زندگی روزمره در هم تنیده و از فضایی سورئالیستی سربر می‌آورد.»

 

او افزود: «نمی‌توان هنرمند بود و هدایت را ندید، نمی‌شود آثار او را نخواند و معاصر شد، کاری به موضوع آثار ندارم، فارغ از مضامین آثار که در حوزه دانش من نیست، من از منظر ساختار هنر و ماهیت هنرمندانه به مسئله نگاه می‌کنم، نقاشی در اتمسفر هدایت برای من ضرورت بود، نه انتخاب، جالب است بگویم، این مجموعه از نقاشی‌ها موضوع دیگری دارد با نام «دیدار به قیامت» چیزهایی شبیه صورت که دیگران می‌گویند صادق هدایت است، و من نظاره می‌کنم آنچه این آثار در نوع بودنشان در مخاطب می‌سازند… اگر اتمسفر نقاشی‌های من روایتگر دیگری را می‌خواهد، من کنار می‌کشم و به تماشا می‌نشینم.»

 

آسانلو درباره عنوان نمایشگاه، دیدار به قیامت، گفت: «دیدار به قیامت، آخرین نوشته صادق هدایت، خلاصه جهان بینی فردی که سریع زندگی کرد و آثارش را از دل توده‌های مردم بیرون کشید و از دسترس خارج شد است. معمولا اصطلاح «دیدار به قیامت» در فرهنگ ما زمانی استفاده می‌شود که فرد از تغییر شرایط و یا مواجهه با قدرتی در می‌ماند و برای خالی کردن خشم خود، وعده دیدار به قیامت را نثار می‌کند، و یا در ناکامی‌های عشقی و وابستگی‌های معنادار وعده دیدار به آخرت داده می‌شود، این ضرورت امروز هم در تمام ابعاد زندگی ما احساس می‌شود، چه اسمی بهتر از این، که حالمان را خوب کند و خشم‌مان را فرو نشاند.»

 

او در پاسخ به این نکته که خیلی‌ها صادق هدایت را راوی یاس و ناامیدی ارزیابی می‌کنند اما شما در برخی آثار ردپای هیجانی از شور و زندگی را بازتاب داده‌اید گفت: «راستش، متهم اصلی فعلا فراری ست، هدایت در قالب یک روایتگر داستان سرایی کرد و خود واقعیش را در لایه‌هایی از حقایق زندگی در روزگار خودش پنهان کرد، برای رسیدن به او باید از لابلای پرسوناژها و شخصیت‌ها و قصه‌ها عبور کنی، چیزی شبیه هزار و یک شب و در میابی که زیر انباشتی از نوشته‌ها و داستان‌های تب آلود، شخصیتی به شدت آگاه و عصیانگر در آرامش نشسته و به زندگی می‌نگرد، زندگی مهم‌ترین موضوع آثار هدایت است، و انسان عالی‌ترین پرسوناژ… من دریافتی از هدایت را تصویر کرده‌ام که شامل خود حقیقی و محتوی سرشار از زندگی‌ست.»

 

«در این مجموعه با اندکی تأمل می‌توان دریافت، پرتره‌های صادق هدایت با تخّیل، احساس و تجسم هنرمند و با گفته پردازی خاص او به صورت‌های مختلف و با بیانی متفاوت، بدون ارجاع بیرونی، از نو خلق شده اند. گویی می‌خواهند ذهن مخاطب و بیننده، با سیری پیوسته و مداوم، بین دو عالم تخیل و عالم واقع، در تکاپو باشد و همراه با لذت این سیر و تکاپو، خود مخاطب، به شناختی نمادین از سوژه دست یابد.»

 

سهراب احمدی، منتقد هنری، در بخش‌هایی از معرفی نمایشگاه نوشته است: «در مجموعۀ «دیدار به قیامت» چهره از بیانی روشن و واضح تا کارکردی محو و مخدوش شبکه‌های معنایی تابلو را می‌سازد. شیوۀ رنگ‌گذاری و ترکیب مواد در رسیدن به چهره‌هایی گسسته، تکه تکه شده و مخدوش ورود به دنیای یک «دیگری» با جنبه‌هایی ناشناخته و وهم‌انگیز است. این ورود ما را با پرسش‌هایی هستی‌شناسانه مواجه می‌کند. تکه تکه شدن دلالت‌های چهره و مرکزیت‌زدایی از عنصر صورت در تعریف چهره وجهی تازه از ناشناخته ماندن دیگری و مواجه با دنیایی به جز دنیای «روبرو» است. این دیگری همان کسی است که نقاش نه در یک زمان روایی و خطی بل در فضا-زمانی درونی و زیسته شناخته و به آستانۀ ادراک و شناخت «او» رسیده است.»

 

آثار موجود در گالری زرین :

200*160 سانتی متر

اکریلیک روی بوم

170*200 سانتی متر

اکریلیک روی بوم

130*130 سانتی متر

اکریلیک روی بوم

200*200 سانتی متر

اکریلیک روی بوم

دیدگاهتان را بنویسید

Home
Artists
Shop
Account
Search